Saturday, November 25, 2006

Oh Mama!

آی قلبم

Friday, November 24, 2006

ضربه مغزی

دوست خوبم، فرزاد این مطلب رو برام فرستاد
در يک بعد از ظهر آفتابي در يک پيک‌نيک دوستانه , يکي از خانمها به نام اينگريد به طور ناگهاني پايش بر روي سنگي لغزيده و به زمين خورد. وي بلافاصله از زمين برخاست و به همه اطمينان داد که حالش خوب است و طوري نشده و فقط به خاطر کفش جديدش پايش بر روي سنگ کوچکي لغزيده است. اطرافيان به وي کمک کردند تا لباسها و دست و صورتش را تميز کند و از مابقي روز لذت ببرد. حال اينگريد در ظاهر خوب بود و فقط کمي شوک زده به نظر مي‌رسيد. اما غروب همان روز همسر اينگريد اطلاع داد که اينگريد حالش بد شده و در ساعت 6 بعدازظهر به بيمارستان منتقل شده و در بيمارستان از دنيا رفته است .
اينگريد در اثر ضربه‌اي که در پيک‌نيک به وي وارد شده بود دچار ضربه مغزي شده بود. اگر در ميان مهمانان فردي وجود داشت که مي‌توانست علائم اوليه ضربه مغزي را شناسايي کند احتمالا اينگريد الان زنده بود. پس لطفا چند دقيقه وقت بگذاريد و ادامه مطلب را مطالعه کنيد :
روش تشخيص ضربه مغزي :
پزشکان معتقدند اگر فردي که دچار ضربه مغزي شده است ظرف 3 ساعت به بيمارستان منتقل شود آنها مي‌توانند عوارض اين ضربه را به طور کامل از بين ببرند. ولي تشخيص اين حادثه و رساندن مصدوم به بيمارستان ظرف 3 ساعت کار مشکلي است چون در حالت عادي چند ساعتي طول مي‌کشد تا عوارض اين ضربه خود را نشان دهد. متاسفانه ممکن است فرد دچار صدمات جدي در ناحيه مغز شده باشد در حالي که اطرافيان اصلا متوجه هيچ علامت يا نشانه‌اي نشوند. به همين منظور پزشکان توصيه مي‌کنند که در چنين شرايطي اين سه پرسش ساده را در ذهن بسپاريد و در اولين فرصت از مصدوم بخواهيد :
1 از مصدوم بخواهيد که لبخند بزند .
2 از وي بخواهيد که هر دو دست خود را از بازو کاملا بلند کند .
3 از مصدوم بخواهيد که يک جمله ساده و مرتبط با زمان و شرايط اطراف خود بسازد . (مثلا امروز هوا آفتابي است )
اگر مصدوم در پاسخگويي به هر يک از اين سه مورد دچار مشکل شد سريعا مصدوم را به بيمارستان برسانيد. بعد از اينکه تشخيص داده شد که افراد غيرمتخصص نيز تنها با اين سه پرسش مي‌توانند به ضعف عضلات صورت، مشکل در حرکت بازوها و يا مشکل در تکلم پي برده و با انتقال سريع مصدوم به مراکز درماني از مرگ مصدوم جلوگيري کنند از عموم مردم خواسته شد که اين سه پرسش را به خاطر سپرده و در موقع لزوم از آن استفاده نمايند

Thursday, November 23, 2006

یافتم، یافتم

آقا بالاخره یافتم. همیشه می گفتم این همه تشابه بین گیتار و تار از یک منبع مشترک میاد. همونه که اسمهاشون هم اینقدر به هم نزدیکه. حالا چیزی که بیشتر رو اعصابم بود این بود که ثابت شه ما از غربی ها گرفتیم. حالا خوشحالم که اینطور نشد
این مطلب رو بخونید از سایت هارمونیا گرفتم

پاکو دلوسیا نوازنده و آهنگساز برجسته اسپانیایی برای نام يكي از آلبومهاي خود «زریاب» را انتخاب کرده است و قطعه ای که برای اين قسمت در نظر گرفته شده ((زرياب)) نام دارد که از همين البوم می باشد. زریاب نام یکی از موسیقیدانان بزرگ ایرانی است که اختراع گيتار را به او نسبت می دهند و در زمان حکومت عباسیان ظهور کرد. وی همدوره ابراهیم موصلی و فرزند اسحق از بزرگترین موسیفیدانان دربار عباسیان بود.


ابراهیم موصلی (125-188ه.ق) فرزند ماهان فرزند بهمن فرزند پشنگ - که همگی از کشاورزان ارجان شیراز بودند - در کوفه به دنیا آمد. وی موسیقی را نزد یک زرتشتی به نام جوانویه که در شهر ری زندگی می کرد فرا گرفت و در همین شهر بود که با دختری به نام شاهک رازی وصلت کرد که حاصل ان فرزندی بود به نام اسحق. می گویند گوش موسیقی ابراهیم چنان قوی و حساس بود که اگر در میان سی نوازنده، کوک یکی از آنها نابرابر بود وی آن را به خوبی در می یافت. اما ابو الفرج اصفهانی نویسنده کتاب «اغانی» فرزند وی اسحق موصلی (225-150 ه. ق) را به دریا و موسیقیدانان دیگر را به نهر و جوی تشبیه کرده است. وی همچنون پدر از مقرّبان دربار هارون الرشید بود و نزد مامون نیز صاحب منزلتی رفیع بود. معتصم خلیفه درباره وی گفته است: «هرگاه اسحق آواز می خواند به نظرم چنین می آد که کشور من وسیعتر می شود.» از افتخارات اسحاق شاگردی چون زریاب است. زریاب(اواخر قرن هشتم میلادی) موسیقی این منطقه را به شمال آفریقا و اسپانیا برد و در آنجا رواج داد. اسپانیاییها وی را مخترع گیتار می داند. وی سیم پنجمی بر عود افزود و می گویند که ده هزار آواز را با آهنگشان از بر داشت. وی تا آخر عمر در «کوردوبا» از شهرهای اسپانیا می زیست و در آنجا یک مدرسه موسیقی بنا نهاد و تاثیر بسزایی در موسیقی اندلس داشت. ابن خلدون عالم فلسفه تاریخ و مورخ مغربی(808-732 ه.ق) درباره این شاعر، خواننده و نوازنده بزرگ چنین می گوید: موصلیان (ابراهیم و اسحق می صلی) غلامی ذاشتند که نام او زریاب بود. او فن موسیقی را از آنها فرا گرفته و در آن مهارت یافته بود. از این رو موصلیان به او رشک می بردند و او را به مغرب گسیل داشتند.
زریاب به درگاه «حکم بن هشام بن عبد الرحمن داخل» امیر اندلس رسید، و او در گرامی داشتن زریاب مبالغه کرد، و به دیدار او شتافت. و به وی جایزه های عالی بخشید و اقطاعها و مقرریها برای تعیین کرد، و وی را به بارگاه دولت و در میان ندیمان خویش به پایگاهی بلند رسانید. از این رو در اندلس هنر مویسقس به سبب زریاب پیشزفت شایانی کرد، پس از وی تا روزگار ملوک طوایف یادگارها و آثار او همچنان باقی و متداول بود و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شد. چنانکه در اشپیلیه(اسپانیا) نمونه های هنر وی بدانسان توسعه یافت که همچون دریایی بیکران بود و پس از زایل شدن رونق و شکوه آن شهر یادگارهای هنری زریاب از آنجا به کشورهای ساحلی افریقیه و مغرب منتقل شد و در شهرهای ان سرسزمین تقسیم گردید. و با آن که عمران و تمدن افریقیه به قهقرا بازگشته و دولتهای آن رو به نقصان می روند، هنوز هم بقایای هنری زریاب در آن سرزمین یافت می شود.


Sunday, November 19, 2006

سنگرسازان بی سنگر


ّآقا، ما هم هر موقع مسافرت می رفتیم دعوا بود که کی مسئول دوربین بشه. خوب واسه همین بود که عکاس خودش هیچ وقت توی عکس ها نیست.

خاله سوسکه


واقعا با دیدن کشورهای همسایه ایران می فهمیم که این فرهنگ مشترک یا حد اقل نزدیک حتما بازمانده همان امپراطوری عظیم ایران زمین است. روحش شاد باد تنها نیک مرد تاریخ ایران، کوروش کبیر
این یک موزیک ویدیو تاجیکستانی است.

آخوندک


واقعا نمی دونم چی بگم، خودتون قضاوت کنید

Paradox

گير كردم بين اين دو ضرب المثل، دارم هنگ ميكنم: با لاخره «جواب ابلهان خاموشي است» يا «سكوت علامت رضاست