Tuesday, July 27, 2010

تهران نامه --- روز ۲ -------

بلاخره بعد از تلاش های شبانه روزی تیم ای تی تونستیم از سد فیل تر گذشته و فیس بوک هم لوگین کردیم .
این ایرانی ها با این نبوغ واقعا دارن اینجا حروم میشن . تهران خیلی عوض شده ...قیافه ها که نگو . بعضیها اینقدر وحشتناک شدن که میترسی نگاهشون کنی ....بوی دود و گرد و خاک هم که از همه جا میاد ...انگار وارد منطقه جنگی شدی . اولین چیزی که ایران رو به یادم آورد بوی روغن سوخته اون ماشینی بود که تونل رو به هواپیما وصل میکنه تا مسافر ها پیاده بشن .

تهران نامه --- روز دو

دوستی به من گفت حالا که باد از ۵ سال داری میری ایران حتما همه چیز خیلی برات جالبه. تغیرات خیلی چشمگیره. جالبه اگه احساساتتو بنویسی یک جا که بعدا بتونی بخونیش
حالا من هم دارم همین کارو انجام میدم .
تا باشد که آیندگان عبرت گیرند

Wednesday, June 23, 2010

هشدار

در دنیای کنونی سرمایه گذاری برای داروهای مخصوص قدرت جنسی مرد و سیلیکون برای سینه زن پنج برابرسرمایه گذاری برای درمان آلزایمر است. تا چند سال دیگر با پیر زنانی با سینه های بزرگ و پیر مردانی با آلت مردانه سفت روبرو خواهیم شد که هیچکدام از آنها بیاد ندارند که از آنها چه استفاده ای بکنند

دکتر دراوزیو وارلا برزیلی،
برنده جایزه نوبل پزشکی

Tuesday, June 22, 2010

از مهار آتش سوزی نفت شهر تا مهار لکه نفتی خلیج مکزیک

خیلی جالبه .... اصلا نمیدونن دارن چی میگن ...
آدم نمیدونه باید بخنده یا به حال خودشو کشورش افسوس بخوره
نزدیک ۳ هفته هست که نتونستن آتش سوزی میدان نفتی خودشون مهار کنن :

http://www.asriran.com/fa/news/120903/18

بعد بلند شدن میگن که اگه امریکا از ما درخواست کنه میایم خلیج مکزیک و درست کنیم

http://www.asriran.com/fa/news/122083

حالا قسم روباه یا دم خروس ؟

Thursday, April 29, 2010

صبر

شاید این ویدیو رو بارها دیده باشی




احساس تحسینم بیشتر برای صبر تمساح هست تا شجاعت اون مرد. خوب صبر هم چیزیه که همه ندارن

Tuesday, April 27, 2010

شبانگاه

دیر بازیست که تو را در کالبد خود احساس میکنم
غرورم به حدی بود که ضربان عشق تو را بر آستان وجودم حس نمیکردم
اکنون که فراغت پهنای وسعت قلبم را گرفته، نمیتوانم به تو فکر نکنم

به تو
و به خوبی های تو

دوستت خواهم داشت

تا همیشه

Friday, April 23, 2010

eyes wide shot

:اینهم یه جور بینشه

چیستم من ؟
زاده ی یک شام لذت بار!!
ناشناسی پیش میراند
در این راهم روزگاری پیکری بر پیکری پیچید
من بدنیا آمدم
بی آنکه خود خواهم
من بدنیا آمدم تا در جهان تو حاصل پیوند سوزان دو تن باشم
من بدنیا آمدم بی آنکه من باشم

Saturday, April 17, 2010

نقدی بر سوسن خانوم

سوسن خانم از جمله ارزشمند ترین آثار هنری یک سال گذشته است که توانست در اندک زمانی پس از عرضه به بازار موسیقی ایران گوی سبقت را از دیگر رقبایش ربوده و خود را به موسیقی ثابت مهمانی ها، اتوموبیل ها و MP3 Player های جوانان ایرانی بدل سازد. عوامل متعددی را میتوان در راه نیل به موفقیت این موسیقی بر شمرد که هر یک فضای تخصصی و جداگانه خود را طلبیده و از حوصله این بلاگ خارج است. بنده صرفاً به بررسی کلیپ ساخته شده بر اساس این موسیقی پرداخته و بررسی های بیشتر را به دیگر دوستان می سپارم. باشد که روشن گر اذهان شما خواننده عزیز گردد.

سوسن خانم بدون شک بیش از موزیکی چند دقیقه ایست تا بواسطه آن بالا و پایین پریده و بهانه ای برای مالوندن داف مربوطه در مهمانی های اخر هفته در دست داشته باشیم. این اثر حرف های بسیاری برای گفتن داشته که همگی ریشه در فرهنگ وآداب و سنن ما ایرانیان دارند و برای تک تک ما قابل لمس می باشند. یکی از عمده ترین دلایل موفقیت سوسن خانم رابطه ذهنی است که این کلیپ با بیننده اش بر قرار ساخته و او را در موقعیتی هایی قرار میدهد که حس هم خویش پنداری را به راحتی در او القا میکند. در این کلیپ میبینیم:
- علی رغم اصرار سه جوان رعنا مبنی بر "نگو نه نمیشه" و "نگو نمیخوام" از ابتدا تا انتها، همچنان سوسن خانوم بر تکرار "نه نمیشه" و "نه نمیخوام" اصرار بی مورد ورزیده و با مخالفت بی تامل با هر آنچه میشنود یک تنه نقش منفی داستان را به دوش میکشد. کاری که جز از عهده یک دختر ایرانی بر نمی آید.
- کبوتر، گل سرخ و دستبند طلا و اصولاً هر آنچه بر طبق اصول باید قلب دختری را تکان دهد بر او بی اثر بوده و حتی نسبت به پس زدن هدایا که بر خلاف تمامی آموزه های اخلاقی-انسانی است واهمه ای از خود نشان نمیدهد.
- آنچه بیننده پیوسته در دستان سوسن خانوم میبیند گوشی موبایل او بوده و اصرار بی مورد سوسن خانوم به در دست داشتن این گوشی در حالیست که در تمامی این مدت هیچگونه SMS یا تماس تلفنی برای ایشان زده نمی شود و اینگونه به نظر میرسد که صرفاً به استفاده ابزاری از آن برای چُسی آمدن در برابر دیده دیگران میپردازد که این پوچی فطری دختران نیز خود خالی از تامل نیست.
- نیت پاک قهرمانان اصلی داستان را در تمامی قسمت های "حرف بزنم با باباتون" و "میخوام بشم من دومادتون" موج میزند و روح جوانمردی را در سراسر کلیپ میدمد که این پایبندی به اصول اخلاقی و عرفی کوچکترین اهمیتی برای سوسن خانوم نداشته و برای لحظه ای هم پاسخ منفی او را در رد این خواسته به تعویق نمی اندازد.
- به نظر میرسد جوان گارسون که سینی حاوی انواع گیلاس را در دست دارد از قانون مستی و راستی تبعیت کرده و یکباره زبان به بیان تمامی آمال و آرزوهای خود در ارتباط با سوسن خانوم می گشاید. اینکه فارغ از سوسن یا اعظم بودن، نهایت امر هر زنی جوجه کشی و پوشیدن دامن کوتاه و در دست داشتن سوزن برای دوختن شلوار گل گلی کشی آقای خونه است واقعیت کلیدی و انکار ناپذیری است که دیر یا زود هر زنی با آن مواجه خواهد شد.
- استفاده به جا از عنصر شتر بر هر چه تاثیر گذارتر بودن این کلیپ افزوده است. گویی ارتباط ظریف میان سوسن خانوم و عشوه های شتری اش که به گونه ای جز لاینفک دختران ایرانی است جز با استفاده مستقیم از شتر امکان پذیر نمینمود و اینگونه به نظر میرسد که کارگردان کلیپ در آخرین دقایق آن سعی داشته است تا نقطه عطفی اگرچه دیرهنگام اما موثر در ارسال پیام به بیننده به کار بندد.
- مطمئناً فضاهای خاص کلیپ نیز حرف هایی برای گفتن دارند. نمای پایانی کلیپ که بیابانی خشک و بی آب و علف را به تصویر میکشد میتوان به عنوان فلش بک از روزگار مدرن به عصر بیابان نشینی در نظر گرفت که دلالت بر حکایت سوسن خانوم و کلاً تمامی خانوم ها داشته و میگوید این داستان نیز صرفاً روایتی امروزی از آنچه بوده است که پیش از این نیز همواره جریان داشته است. دیگر تعبیری که میتوان از نمای آخر کلیپ داشت این است که تمامی هر آنچه از ناز کردن ها و ناز کشیدن های جاری در کلیپ میبینیم چیزی جز توهمات سوسن خانوم و دیگر دختران نبوده که نهایتاً به پایان رسیده و به بیننده اینگونه نهیب میزند که عاقبت تمام عشوه گری ها و خود چُس کردن ها چیزی جز نیستی و نابودی نبوده و عاقبت این نوع افاده های پوچ جز جهنمی خشک و سوزان نخواهد بود.
نهایتا می توان اینگونه نتیجه گرفت که سوسن خانوم آیینه تمام قد دختران ایرانی است که در قالب روایتی 3:40 دقیقه ای و به زبان هر چه ساده تر پرده از راز زبان نفهم بودن دختر جماعت در این دیار برداشته و لاجرم بر دل میشیند.

بر گرفته از نوشته های فرشاد سمیعی منش

Wednesday, March 10, 2010

ریشه کراوات ایرانی است

هرچند که این پوشش از فرانسه به جاهای دیگر جهان رفت و فرانسویان نیز آن را در سال ۱۶۵۶ ،در زمان لویی چهاردهم از کروات ها گرفته اند .اما جالب است بدانیم کرواتها (کرواسی) در جنوب شرق اروپا در اصل گروهی از ایرانیان خراسان کهن بودند به نام خروات(خور آوات ) یا ( خور آباد) که به دلایلی به شبه جزیره ی بالکان کوچ کرده اند . اینان پارچه ی زیبایی را به گردن خود برای زیبایی می آویختند و این جامه به نام خودشان نامیده شد و امروزه در سراسر جهان پوشیده می شود .
نوئل مالکوم پ‍ژوهشگر نامی معنی این واژه را (دوستانه) گرفته است .اما بنده گمان می کنم ریشه آن همان (خورآباد) است . در حاشیه عرض کنم حتی واژه ی خرابات در اشعار فارسی نیز احتمالاً باز همین خورآباد است . این واژه هنوز در میان مردم کرد کرمانشاه و ایلام به صورت خـوَرآوا کاربرد دارد .
پژوهشگر انگلیسی ، نوئل مالکوم در کتاب خود به نام “تاریخچه مختصر بوسنی” پژوهش ارزشمندی در مورد پیوندهای ایرانیان و گذشته مردمان یوگسلاوی پیشین انجام داده است.
وی در این کتاب می‌نویسد: “واژه کراوات ، یا هراوات (Hravat) در زبان صربی” ریشه در این زبان ندارد. این واژه از شبیه به نامی ایرانیست که که در لوحی سنگی در ناحیه یونانی نشین جنوب روسیه پیدا شده است.
ریشه آن نام، خراوات(“Khoravat”) در اوستا به معنای ” دوستانه” است.پژوهشهای تاریخی نشان می‌دهد که نژاد کنونی کرواسی ، کرواتها، از ۳۰۰۰ سال پیش شروع به مهاجرت از سرزمین مادریشان ، ایران به سوی کرواسی، صربستان و بوسنی نموده‌اند. البته موج بزرگ از مهاجرت این قوم ۱۷۰۰ سال پیش اتفاق افتاده است. شاید دلیل این مهاجرت سرکوب مانویان در دوران ساسانیان بوده است. برمبنای پژوهش انجام شده توسط این پژوهشگر ، واژه “صرب ” ریشه در واژه‌ای ایرانی با عنوان “چارو” (“Charv”) دارد که به معنای رَمه است.
بر پایه ی اسناد قدیمی، مردمان صرب و کروات دارای اصالت ایرانی هستند که بعدها به اقوام اسلاو پیوسته اند .نوئل مالکوم بر این باور است که نظریه های نوین در این زمینه با شواهد تاریخی همهمنگی دارد. برخی از تئوریسین‌های ملی‌گرای کروات، ترجیح می‌دهند که اصلیت خود را با ایرانیان پیوند دهند تا همسایگان اسلاو خود. چنین تئوری‌هایی به ویژه در زمان جنگ جهانی دوم ، در هنگامی که نژاد ایرانیان در طبقه‌بندی نژادها از سوی آلمانیان بالاتر از نژاد اسلاو قرار گرفت ، تقویت شد.
هرچند برابر نظر مالکوم ، هم کروات‌ها و هم صرب‌ها مهاجرینی از ایران بوده‌اند که تقریباً به صورت همزمان از ایران به بالکان مهاجرت کرده‌اند .یک نکته کاملاً مشخص است: مهاجرین نخستین برای آنکه از سایر اقوام آن ناحیه تمییز داده شوند خود را “خراوات” یا همان کروات می‌نامیده‌اند.
همچنین این مهاجران ایرانی تبار ، برای آنکه وجه تمایز خود را از نشان دهند، یا برای زیبایی دستمالی به دور گردنشان می‌بستند، چیزی که بعدها محبوبیتی جهانی یافت و به کراوات مشهور گشت.
در سال ۱۶۵۶ ، لوئی چهاردهم ، هنگی از داوطلبان کروات را در ارتش خود تشکیل داد. اعضای این هنگ، به رسم پیشینیان خود، دستمالی ابریشمین را به دور گردن خود می‌بستند که در انتهای آن گره‌ای داشت. همچنین این دستمال برای بستن زخم مجروحین مورد استفاده قرار می‌گرفت. از آن به بعد این حمایل ابریشمی به عنوان بخشی از زیور نظامی در ارتش فرانسه پذیرفته شد و واژه ’a la croate’ وارد زبان فرانسه گشت. ۱۷۰ سال بعد بستن کراوات به گردن رسمی جهان شمول گردید.
اما کراوات در فرهنگ لغت فارسی :
کراوات . [ کْرا / ک ِ ] (فرانسوی است ) دستمال گردن . پارچه ٔ سبک و لطیف دو تو کرده که حلقه کنند و بطرزی خاص به دور گردن یا به یقه ٔ پیراهن گره بندند و دو سر آن را فروآویزند از پیش سینه و روی پیراهن :

حال فارغ گشته از هر دغدغه

تنگ تر بسته کراوات و یقه .

شعر از ملک الشعرای بهار

فرهنگ فارسی معین