Friday, June 26, 2015

محمل نیاز





يا نور النور يا منور النور يا خالق النور يا مدبر النور يا مقدرالنور يا نور كل نور يا نورا قبل كل نور يا نورا بعد كل نور يا نورا فوق كل نور يانورا ليس كمثله نور .

پروردگارا! 
مرا غرور نفس در خود سخت پيچيده است،
در پيوستگي مداوم اين روزها و شبهاي تكراري من،
كجاست آن روزنه كه به ناگهان به ملكوت غرقه شدن درياد تو پرتابم كند؟
من زنداني حصار تنم، آلوده دامنم،اسير بند خاكم،
كجاست گوهرآسماني پاكم؟
الهي! مرا به من چگونه وا مي گذاري كه معترفم به بينوايي خويش،
از من چه آيد؟
كدام گره از تدبير خام من بگشايد؟
ضعيفم خواندي و چنانم و هل يرحم الضعيف الا القوي؟

خجسته باد نام تو ای گشایش دهنده ی کارها و دلها. خجسته باد نام تو که چون بر زبان می آورم از کوچه های شور و شیدایی جان می گذرم و به آغاز دوباره ی خود از ابتدای عشق، از ابتدای بودن، از ابتدای بندگی محض دل می سپرم.
با نام تو باز می گردم به آغاز. به آنجا که نور از وضوی اشتیاقم چکد و طرب از زوایای نمازم ببالد و سر بر زند...
ای دارنده ی اسم اعظم، ای صاحب اسماء الحسنی، مگذار ترنم هایم فرو نشیند. مگذار در زندان تن جان گرامی را بفرسایم.
 شراره ای از آن سوز آسمانی را بفرست تا شعله های آن چراغ فلکی در من نمیرد.
ای خدا، ای بی پناهان را پناه
 رهنمای عاشق گم کرده راه
ره نمی دانیم بنما راهمان 
نیستیم آگاه، کن آگاهمان

ای به هر سوزی تو را ساز دگر
 وی به هر سازی تو را راز دگر
نغمه ای در هر خم تاری ات هست
     نو گلی در هر بن خاری ات هست
مرحبا ای مقصد و مقصود ما 
 مرحبا ای شاهد و مشهود ما
لطیفا ضعیفان را پناهی و مومنان را گواهی؛
 چه بود که افزایی و نکاهی؟

الهی چه عزیز است او که تو او را خواهی،
 ور بگریزد او را در راه آری؛  طوبی آن کس را که تو اورایی؛  آیا که تا از ما خــــود کرایی؟

سپاس بی منتها تو را که به تدبیر حکمت ازلی و تاثیر قدرت لم یزلی، از نابود محض، بود دو عالم غیب و شهادت را رقم زدی...

ای پروردگاری که معرفت حقیقی دل حاصل نیایید تا انگاه هستی تو را بشناسد

ای پروردگار جهان...حمد و ثنایت می گوییم
در خور زبان قاصر خویش و نه در شان و سزاواری خداوندیت...تو را به نام تو می خوانم

تو را به نام تو...
اللهم انی اسئلک بسمک یـا الله
یا رحمان و یا رحیم...یا کریم و یا مقیم...یا عظـیم و یا قدیم...یا علیم و یا حلیم و یا کریم

سبحانک یا لا الله الا انت...
منزهی تو...ای انکه معبودی نیست جز تو...

 
ای كرمت همنفس بی كسان
جز تو كسی نیست كس   بی كسان
بی كَسم و همنفس من تویی
رو به كه آرم  كه  كَس  من   تویی

ای ز جمال تو جهان غرق نور
نور به طوق تو حجاب ظهور
کون و مکان مظهر نور تواَند
جمله جهان محض ظهور تواَند
دل هر ذره بوَد سیر تو
نیست  درین  پرده كسی غیر  تو

الهی خواندی تاخیر کردیم فرمودی تقصیر کردیم هیهات که آن چه کردیم بی تدبیر کردیم

الهی! نگاه عنايت از ما مگير که اگر نور ِ عنايت ِ تو مدد نکند به زاد و توش ؛ دل نمی توانيم بست.....
و از بيابانهای سر گشتگی نمی توانيم رست...

الهی تو بر آور! ..
که هر بر آمدنی بی نظر عنايت تو « فرو افتادن» است..
و تو بر افروز!..
که بی نور ِ تو ؛هر نظاره ای « دل به تاريکی نهادن» است..

الهی! اگر سر منزلِ مقصود نمايانده ای...
.و اگر به رفتن و رسيدن فرامان خوانده ای ..
« پس تويی و لطفِ توست که ميکشد.....
ما که باشيم! که اين رفتنها را به خويش ببينيم و نسبت دهيم..»

لطيفا، اي بركنار از شائبة ظن و گمان و اي درياي رحمت تو بي كران،
از بهارستان محبت تو، نصيبي مي خواهم كه خزانی اش در كمين نباشد،
و لطف و مهري را كه در پس آن قهر و كيني نباشد،
راهم مي دهي آيا؟
و پناهم مي دهي آيا؟
اي به توحيد تو هر ذره گواه
نيست يک ذره به توحيد تو راه
در رهت ذره ناچيز شديم
کمتر از ذره بسي نيز شديم
گر نه فضل تو کند خورشيدی
ما و بی حاصلی و نوميدی
قوتی بخش که کاری بکنيم
به حريم تو گذاری بکنيم....

برای دانلود صدای مناجات اینجا رو کلیک کنید