Friday, June 10, 2011

بلاخره که چی ؟

هیچ وقت مردم رو دیدین که منتظر سوار شدن قطار وحشت ، چه با هیجان سوار قطار میشن ؟ در عین حال هم به محض حرکت در اومدن قطار ، از شدت ترس، روحیه خودشونو از دست میدن و التماس میکنن که پیاده شن ؟؟؟؟
راستی دنبال چی بودن از اول؟ مگه نا اینکه خواستن به استقبال خطر برن؟
پس برای چی تا آخر سر تصمیمشون باقی نمیمانن؟
....
بلاخره که چی ؟؟؟؟

6 comments:

Dietmar Grote said...

http://colombia.elganocafe.com/miganocafe

nilofar janati said...

خوشحال میشم به وب لاگ من هم سر بزنید
hiyr یعنی : هر ایرانی یک رسانه
در صورت تمایل به تبادل لینک خبرم کنید

مَـن said...

همیشه همینجوره...یعنی تا بوده همین بوده

john said...

mujh pe ek ehsaan karna,k mujhpe koi ehssan na karna.

پس اندیش said...

.آدمیزاد موقع راحتی عاشق خطره و موقع خطر عاشق راحتی. همین سندباد موقعی که تو خطر بود با رخ با غول یک چشم با نهنگی که شبیه جزیره بود به خودش میگفت کاش تو خونه ی راحتم تو بغداد بودم و این قدر مصیبت نمیکشیدم . موقعی که تو بغداد با زنان و معشوقان فراوانش حشر و نشر داشت و مهمونی های مجلل میگرفت آرزو میکرد کاش از این همه روزمرگی خلاص شه. اصولا ادمیزاد اینجوریه.جایی که هست رو خوش نداره . موقعی که تو راحتی هست از عمد خودشو تو خطر میندازه تا آرزوی راحتی کنه و موقعی که تو خطره به هزار زحمت خودشو به راحتی میرسونه تا دوباره آرزوی خطر کنه. جالب تر این که اگه یه روز یه آدم فضایی بیاد و به ما بگه شما ها همه دیوانه اید با تعجب میگیم: چطور مگه؟

Sara Sa said...

http://baazichizha.blogspot.com/

http://chocolatemoon09.blogspot.com/

be manam sar bezan